5 درسی که برای برای غلبه بر فکر و خیال زیادی و رهایی از اون یاد گرفتم

فکر و خیال زیادی
فکر و خیال زیادی
خانه سبک زندگی 5 درسی که برای برای غلبه بر فکر و خیال زیادی و...
زمان مطالعه: 5 دقیقه
نظرات:1

یکی از بزرگترین مشکلاتی که من باهاش درگیرم، فکر و خیال ها ایه که مدام به سرم می زنه و هیچوقت دست از سرم برنمی دارن، طوری که مدام دارم با شک و تردید راجع به زندگیم دست و پنجه نرم می کنم و به چیزایی فکر می کنم که اصلا تو زندگیم قابل پیش بینی نیستن.

فکر و خیال زیادی
فکر و خیال زیادیمو

معمولا، یه بحث و مناقشه دو سویه (بر له و بر علیه) در مورد انتخاب هایی که قراره تو زندگی داشته باشین، بد نیست اما این فرآیند اغلب با فکر و خیال زیادی همراه می شه که هیچ سودی جز فلج کردن زندگی شما با افکار منفی نخواهد داشت.

جمله هایی مثل “نه، تو نمی تونی این کارو انجام بدی!”، “اصلا منطقی و عاقلانه نیست” یا “از کجا معلوم شانس بیاری؟”، “از خیال پردازی دست بردار و واقع بین باش”، چیزایی هستن که وقتی فرآیند Overthinking تو ذهن ما به اوج خودش می رسه با خودمون می گیم.

فکر و خیال زیادی سبب می شه احساس کنین گیر افتادین

باید یه راهی واسه دست برداشتن از فکر و خیال زیادی پیدا کنم؛ فکر و خیال راجع به انتخاب هایی که قراره تو مسیر زندگی، شغل و حرفه ام داشته باشم.

چون این همه فکر و خیال، غیر از این که من رو در مسیر زندگیم بیشتر مضطرب و عصبی کنن، هیچ سودی به حال من ندارن و فقط باعث می شن من تو انتخاب های مهم زندگیم گیر بیافتم و دچار تردید بشم.

اما با این تفاسیر یاد گرفتم چطور خودم رو از دست فکر و خیال زیادی نجات بدم… یا دست کم یه استراحتی به ذهن آشفتم بدم که بتونم تو زندگیم پیش برم.

در اینجا 5 درسی رو که در مورد رهایی از فکر و خیال و حرکت رو به جلو در این زندگی نامعلوم، غیرقابل پیش بینی، پیچیده و پر از هرج و مرج و آشفتگی یاد گرفتم آوردم:

1- ذهنتون رو درگیر یه سری چیزای مفیدتر و سودمندتر کنین

سعی کنین انتظارتون رو از خودتون پایین بیارین، دیگه از خودتون نپرسین چرا این چیزا اتفاق می افته و اینکه باید این کارو انجام بدین یا نه. فقط اون کاری رو که باید انجام بدین، انجام بدین. از این افکار بیهوده دست بکشین و به یه چیز جدید جواب مثبت بدین.

یه پروژه رو قبول کنین، می خواد نوشتن یه وبلاگ باشه، شروع یه بیزنس جدید یا شروع یه رابطه. فقط شروع کنین و جدا روی اون سرمایه گذاری کنین. ذهن ما نیازمند چیزیه که بتونه روی اون متمرکز شه و اگه نتونین روی اون تمرکز داشته باشین، وقتی ذهن شما درگیر فکر و خیال زیادی می شه، بین اون همه فکر و خیال محو خواهد شد.

پس سعی کنین با سخت کار کردن، روی چیزی که واقعا بهش علاقمند هستین متمرکز بشین. وقتی سخت کار می کنین و یا عمیقا در شغل خود، رابطه تون یا انجام یه وظیفه ساده فرو می رین، کمتر هم فکر و خیال می کنین، چراکه نسبت به چیزی که به توجه کامل شما نیاز داره گمارده و متعهد می شوید.

از ورزش کردن گرفته تا تمیز کردن خونه و متعهد شدن نسبت به یه هدف یا شغل تون، این انگیزه رو در شما تقویت می کنه که بهتر از قبل هستین و این تمرکز اغلب بهترین راه برای رهایی ذهن درگیر و بیش فعال شما از فکر و خیال زیادی است.

2- نسبت به زمان بروز این فرآیند در ذهنتون گوش به زنگ باشین

من، بیشتر شبا فکر و خیال به سرم می زنه. اگه یه سوال تو ذهنم پیش بیاد، اونقدر راجع بهش فکر و خیال می کنم که دیگه هیچ کاری از دستم برنمیاد و مثل دیوونه ها اینور اونور می پرم؛ اونم درست ساعت 1 بامداد.

پس یکی از برنامه هایی که پیش گرفتم این بود که صبح ها 20 دقیقه زودتر از خواب بیدار شم و آخر هفته هم حدود 45 دقیقه زودتر. وقتی شب می شه از ترس اینکه دوباره فکر و خیال به سرم نزنه، احساس خستگی می کنم.

روندی که پیش گرفتم علمی نیست اما در مورد من جواب می ده. حدود ساعت 10 شب احساس خستگی شدید می کنم طوری که همسرم موقع شام باهام شوخی می کنه و می گه باید سحری بخوری! صبح ها یه ذره زودتر بیدار می شم، اما همین چند دقیقه سبب می شه که من دم صبح خیلی خلاق تر و مولدتر باشم.

شاید مسخره باشه، اما الان دو سال می گذره که این رویه رو پیش گرفتم و به این نتیجه رسیده ام که آهنگ این عادت آزاردهنده تو ذهن من یه ذره کندتر شده و می تونم از این روند برای توقف کامل فکر و خیال هایی که شبا به سرم می زنه استفاده کنم.

3- یه محدوده زمانی برای گشتن تو فیس بوک، LinkedIn یا توییتر در نظر بگیرین

مثل اغلب آدمای امروزی، طبیعیه که شما هم بخواین ببینین تو فیس بوک چی می گذره، مخصوصا صبح تو مسیری که سر کار می رین یا وسط روز. این کار یه جورایی به روز شما تنوع می بخشه و اون رو از یکنواختی در میاره. اما من فهمیدم این کار اغلب به فکر و خیال زیادی دامن می زنه و ذهن ما رو با افکاری که مانع پیشرفت مون تو زندگی می شن در هم می ریزه.

افکاری مثل، “این پسر چطور می تونه از عهده این همه سفر بربیاد؟، “من ندونستم اون یه جمهوری خواهه یا دموکرات”، “چرا اون داره این کامنت هارو پست می زاره؟” … و امثال این ها.

تا یه حدی خوبه ببینیم آدما چجورین، اما ذهن ما می تونه تو یه چشم به هم زدن یه دورنمای سریع از اخبار فیس بوک بگیره و از اونا یه سری شایعات و خبرکشی های بی فایده دربیاره که سبب می شه شما راجع به زندگی بقیه مردم فکر و خیال زیادی کنین.

و این روند گاهی اوقات رشد شخصی شما رو محدود می کنه، چراکه مرجعی که شما از موفقیت یا شکست مردم دارین بر پایه یه پست ساده روی فیس بوکه که معلوم نیست راسته یا دروغ. من فهمیدم با تنظیم یه محدوده زمانی برای وقت گذاشتن برای چک کردن پروفایل هاتون، مثلا 10-15 دقیقه، ذهن کمتر درگیر این فرآیند می شه و کمک می کنه دست از فکر و خیال الکی بردارین.

4- یه “قدمی دور و بر بزنین”

فهمیدم وقتی جلوی لپ تاب می شینم و کار می کنم اونقدر دور و برم خلوت و ساکته که شروع می کنم به فکر کردن و فکر و خیال الکی به سرم می زنه. ذهنم هیچ چیز دیگه ای واسه انجام دادن نداره جز سرگردون شدن، حیرت و اشتیاق برای خلق سناریوهایی که معلوم نیست در آینده اتفاق می افتن یا نه.

طی روز، با یه “قدم زدن” اطراف محوطه خونه، توی شهر یا رفتن به کافی شاپ، ملاقات یه نفر واسه ناهار، فهمیدم ذهنم مجبور می شه روی لحظات حال تمرکز کنه چراکه دیگه مجبورین نسبت به چیزایی عکس العمل نشون بدین که سر راهتون قرار می گیرن.

یه قرار ملاقات روزانه تو تقویم واسه خودم می ذارم و خودم رو با یه چیز متفاوت از جریان عادی و روزمره زندگی مشغول می کنم که تا حدودی تونسته من رو از فکر و خیال زیادی نجات بده.

5- بپذیرین که نمی تونین آینده رو پیش بینی کنین و اینکه شما چقدر زیرک و باهوشین، هیچ اهمیتی نداره

وقتی ذهنم درگیر فکر و خیال زیادی می شه، بیشتر وقتم رو صرف نقشه کشیدن برای آیندم می کنم. سعی می کنم هر مسیر بالقوه ای رو که می خوام تو زندگیم، شغل و حرفه ام در پیش بگیرم تو ذهنم ترسیم کنم.

سعی می کنم به همه چیزهایی که احتمال داره با هر انتخاب تو زندگیم اتفاق بیافته فکر کنم، طوری که ذهنم درگیر می شه و اونقدر ناامید می شم که ترجیح می دم کلا منصرف بشم، دست از کار بکشم و تلویزیون ببینم. دیوونگی محض! با این تفاسیر سعی کردم آروم آروم دست از نقشه کشیدن بردارم و بفهمم اونقدر باهوش نیستم که بتونم پیش بینی کنم چه اتفاقی قراره تو آینده بیافته.

متغیرهای مختلف زیادی وجود دارن که روی موقعیت های شما تو زندگی کاری و خونوادگی تاثیر می ذارن و عملا غیر ممکنه بفهمین چه آینده ای پیش رو دارین. با پذیرش این حقیقت که فکر و خیال زیادی راجع به تصمیم هایی که قراره تو زندگی بگیرم یا هر موضوع دیگه فایده ای نداره، چون احتمال اینکه مرتکب اشتباه بشم بیشتر از اینه که درست پیش برم، خودآگاهی من بیشتر شد و از اکشن گرفتن نسبت به آینده رها شدم.

خودتون رو بپذیرین. فکر و خیال زیادی نکنین. جلو برین و سعی کنین با مشکلات زندگی تون کنار بیاین.

منبع



1 نظر

  1. متن خوبی بود
    ولی توی ترجمه باید بعضی اصلاحات بومی سازی یا حذف می‌شد
    مثلا اینکه فلانی جمهوری خواه هست یا دموکرات … ربطی به مخاطب فارسی زبان نداره
    میتونستید قدری ویرایش کنید
    و بعد منبع رو بنویسید برگرفته از فلان جا

نظر شما :

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید